جان ديوئي محقق و نگارنده: افسانه فكري- متخصص تعليم و تربيت
جان ديويي فيلسوف و مربي بزرگ آمريكايي، در سال 1859 ميلادي در برلينگتون آمريكا، چشم به جهان گشود. شغل پدرش كشاورزي بود كه پس از مدتي آن را رها كرده و به خواربار فروشي روي آورد.
ديويي كه فوقالعاده كمرو و كمحرف توصيف شده است، در آغاز جواني و دوره دبيرستان و سالهاي نخست دانشگاه، هوشمندي و استعداد قوي از خود نشان نداد، به گونهاي كه هنگام تحصيل در دبيرستان، چنان در حد متوسط مينمود، كه احتمال داده نميشد بتواند براي تحصيلات عاليرتبه وارد دانشگاه شود، به هر حال به دانشگاه راه يافت، سالهاي آخر تحصيل در دانشگاه، نقطه عطفي در افكار وي بود ونشانههاي خلاقيت فكري و فعاليت فلسفي ازوي بروز كرد.وي از شارحان و مفسران بزرگ پراگماتيسم (اصالت عمل) آمريكايي است و دامنه تاليفات وي، از نظر موضوعات گوناگوني كه بدانها انديشيده و به نگارش پرداخته، گسترده و متنوع است.
ديويي در تفكر و فلسفه آمريكايي و نيز در تحولات مهم آموزش و پرورش در قرن بيستم، داراي نقش برجستهاي بوده است و بسياري از كتابهاي وي به زبانهاي مختلف ترجمه و چاپ شده است. ديويي عاقبت در سال 1902 بعد از 93 سال عمر طولاني و پُربار كه حاصل تفكرات فراوان وي بود درآمريكا ديده از جهان فرو بست.هدف تعليم و تربيتاز ديدگاه ديويي، هدف تعليم و تربيت، <جامعه دموكراتيك> است و در تعريف آن ميگويد: جامعه دموكراتيك، جامعهاي است كه از پيدايش اختلافات و تبعيضات طبقاتي، قومي و نژادي جلوگيري ميكند. وي ميگويد: تعليم و تربيت عبارت است از: بازسازي و ساماندهي تجربه كه بر معنيدار شدن و عمق آن ميافزايد و توانايي هدايت جريان تجربه را توسعه ميبخشد. ديوئي در كتاب دموكراسي و تعليم و تربيت، چهار ويژگي تعليم و تربيت را ذكر ميكند:
الف-تعليم و تربيت ضرورت زندگي است: ديويي تعليم و تربيت را به عمدي و غيرعمدي تقسيم كرده است، اساس آموزش و پرورش را ارتباط و انتقال فرهنگي و اجتماعي ميداند زيرا بدون آموزش و پرورش عمدي و غيرعمدي زندگي ميسر نيست.
ب- تعليم و تربيت به مثابه كنش اجتماعي: محيط اجتماعي نقش مهم تربيتي دارد و فراگيري كودك امري انتزاعي و مجرد از مناسبات و روابط اجتماعي و محيط نيست، بلكه در متن همين مناسبات مطالب فراواني را فرا ميگيرد.
ج- تعليم و تربيت به مثابه راهنمايي: به اعتقاد ديويي انگيزهها و كوششهاي مشخص نوآموز را بايد كنترل و هدايت كرد و نقش راستين تعليم وتربيت همين است.
د- تعليم و تربيت به مثابه رشد: ديويي در اين مورد بر اين نكته تاكيد تام ميورزد كه تعليم و تربيت به رشد رساندن است و رشد عميق زندگي است. تا زندگي هست، تعليم و تربيت هم است. با توجه به آنچه گذشت ميتوان گفت تعليم و تربيت متربي عبارت است از:
فرآيندي اصيل - نه فقط مقدماتي - ميان مربي و مترّبي، ناشي از ضرورت زندگي اجتماعي و مبتني بر رغبتهاي دروني و فعلي دانشآموز و متربي به منظور بازسازي تجربه براي رشد و دموكراسي اجتماعي.
برنامه آموزشديويي معتقد است كه در آموزش دورههاي مختلف تحصيلي بايد به امور حسي و عيني تاكيد شود و فعاليت و تجربه فرد، محور برنامهها باشد. به جاي كُليگويي و بيان مطالب به صورت ذهني بايد مطالب را به صورت ابزاري انجام دهند تا قابليت درك شاگردان افزايش يابد.
ديويي معتقد است در برنامه تربيت، بايد ذهن و فرآيند يادگيري مدنظر قرار گيرد و اين فرآيند چيزي جز فعاليت دانشآموز و تلاش براي تطبيق با محيط زيست نيست. بدين ترتيب ارزش اساسي ذهن را در خاصيت تاثير عملي آن در تطبيق با محيط ميداند. به نظر ديويي در برنامه تربيت بايد به تجربه و تفكر اهميت داده شود.
به نظر ديويي صرف انباشتن اطلاعات بيروح و بيمعني در ذهن، يادگيري و فهم واقعي نيست. ديويي معتقد است در برنامه تربيتي بايد مراحلي رعايت گردند كه عبارتند از:
استمرار و پيوستگي مفاهيم با يكديگر، رابطه متقابل يادگيرنده و ياددهنده، كنترل اجتماعي و رعايت آن در برنامه درسي. ديويي معتقد است كه بايدجديدترين روشها را متناسب با زمان در برنامه درسي منظور كرد تا شاگرد متناسب با تكنولوژي نوين پيشرفت كند. از نظر ديويي برنامه درسي مطلوب بايد با علاقه و استعداد و نياز كودك تناسب و هماهنگي داشته باشد.
تمامي تغييرات و تحولات جديد بايد درآن منظور شده باشد و در مجموع ديويي با اكثر رشتهها و دروس كه جنبهي عملي و كاربردي داشته باشد موافق است. ديوئي همچنين حرفهآموزي را كه عملي و كاربردي است و همچنين تربيت بدني را كه باز درسي است عملي تاكيد ميكند.روش آموزشديويي معتقد است كه روش آموزش بايد عملي باشد تا يادگيري را تعميق بخشد مثلاً در آموزش حجمهاي هندسي، معتقد است كه بايد به طور عملي و در طبيعت به دنبال نمونههاي آنها بگرديم نه اينكه با يكسري مفاهيم نظري مطلب را انتقال دهيم.
ديويي تاكيد ميكند كه روش آموزشي بايد با محتوا هماهنگ باشد تا بتواند يادگيري را ايجاد نمايد.ديويي روشهاي فعال در تعليم و تربيت را مدنظر قرار ميدهد و ميگويد كه روش فعال بايد فهميدن، اختراع كردن، بازسازي كردن، حرفهآموزي، كارها و فعاليتهاي عملي را گسترش دهد.
ديويي با روشهاي سنتي مانند سخنراني و حفظ كردن مخالف است و ميگويد كه اين روشها معايب فراواني دارند. ديويي يكي از روشهايي را كه تاكيد دارد روش كارگروهي و همكاري معلم و شاگردان با هم و يا شاگردان با يكديگر است؛ زيرا اين روشها ميتوانند، شخصيت عقلي فراگيران را شكوفا سازند و مستلزم ارتباط محيط زندگي جمعي دانشآموزان است.
ديويي معتقد است با روشهاي گروهي، كودكان با محيط، با همسالان و با بزرگسالان تعامل پيدا ميكنند و ميتوانند در رفع نيازهاي يكديگر سهيم باشند.معلّم و تربيت اواز نظر ديويي معلم نقش راهنما و همكار شاگردان را برعهده دارد. ديويي اعتقاد دارد كه معلم نبايد نقش داناي محض كه ميخواهد دانش خودرا منتقل كند، داشته باشد بلكه بايد دانشآموزان را از راه فعاليت، تحقيق و پرورش به تفكر وادارد.
مربي به عنوان زنده نگاه دارنده تفكر و يادگيري در ذهن دانشآموز است. اوست كه به ايجاد موقعيتها و ساختن شرايط فعاليت، كار و تلاش دانشآموزان اقدام ميكند و شرايط تجربه مفيد را فراهم ميسازد، همواره درصدد است تا فعاليتي نو براي شاگرد با توجه به علاقه و رغبتش فراهم كند.
از نظر ديويي بايد همواره يك ارتباط متقابلي ميان دو ركن ياددهنده و يادگيرنده يا همان معلم و دانشآموز وجود داشته باشد. آنان بايد به تبادل تجربه بپردازند و هر دو در حال يادگيري باشند، هر دو يكديگر را راهنمايي و هدايت كنند نه اينكه يكي مجبور به اطاعت و ديگري دستوردهنده باشد. در اين ارتباط متقابل، تعادل ايجاد ميشود، مساله به وجود ميآيد و تفكر منطقي ميگردد.
ديويي بر تربيت معلمان تاكيد دارد و معتقد است كه براي تغيير و اصلاح تعليم و تربيت بايد معلم را آماده ساخت و او را تربيت كرد و بر آموزش مداوم معلم تاكيد داشت و او را به عنوان يك ركن مهم در تربيت مؤثر و مفيد تشخيص داد و در تربيت او كوشيد.
اگر در تربيت معلّم، دقت كافي به عمل آيد و براي تربيت وي از روشهاي فعال استفاده گردد و ايجاد يك ارتباط دو طرفه ميان معلم و جامعه فراهم شود در اين صورت معلم تربيت ميشود كه قدرت درك و فهم بالايي براي برخورد با دانشآموزان و حل مشكلات آنان را خواهد داشت.براي تحقق اين هدف بايد معلم با فرهنگ عمومي آشنا باشد و آن را به خوبي بشناسد، نسبت به دانشآموز بينش قوي و درك عميق داشته باشد، در اين صورت است كه تجربه و تفكر توام ميگردد و معلمي چندبُعدي تربيت ميشود.
دانشآموز و تربيت اوديوئي، معتقد است كه دانشآموز نياز به علاقه و رغبت دارد، بنابراين بايد نسبت به اين دو ركن پايهاي و اساسي اهميت قائل بود. دانشآموز بايد طوري تربيت شود كه خود عامل باشد نه اينكه عمل شخص ديگري را تحمل كند. ديويي اعتقاد دارد كه تعليم و تربيت بايد براساس تواناييها و ظرفيت دانشآموزان صورت گيرد. منظور ديويي از توجه به تفاوتهاي فردي دانشآموزان، امتياز قائل شدن براي برخي و يا محروم كردن عدهي ديگري نيست بلكه منظور آن است كه با هر فرد متناسب با ظرفيت و استعدادش برخورد شود.
ديويي ميگويد:
برنامه، روش و مطالب درسي بايد مطابق تفاوتهاي كودكان با بزرگسالان تنظيم شود يعني بايد موارد درسي آن گونه باشد كه موجب رشد تجارب، ساختار ذهني و افزايش اطلاعات و تجارب دانشآموز شود.ديوئي به فعاليت دانشآموز براي يادگيري تاكيد ميكند و معتقد است كه شاگرد بايد خود به پژوهش براي حل مساله بپردازد و از تحميل مطالب خودداري كند بنابراين بايد براي تحقق اين هدف از روشهاي فعال تدريس كه شاگرد را به عمل و فعاليت واميدارد استفاده كرد يعني بايد تدريس را با تجارب شاگردان توام كرد و ارتباط مستقيم ميان اين دو برقرار نمود.
ديويي در ارتباط با دانشآموز و تربيت او بيان ميدارد كه بايد بين دانشآموزان با يكديگر و بين دانشآموزان و معلّم، همكاري و ارتباط متقابل وجود داشته باشد. وي به روشهاي فعال و مدرسه فعال اشاره ميكند كه در اين گونه روشها و مدارس ارتباط و همكاري دو سويه ميان ياددهنده و يادگيرنده برقرار است، همواره كارها به صورت گروهي انجام ميگيرد. از طرفي ديويي اعتقاد دارد كه پژوهش عقلي كودك نوعي ساختن اجتماعي است كه علاوه بر همكاري ميان كودكان، همكاري ميان آنان و بزرگسالان را نيز شامل ميشود.
منابع:1- ديويي، جان، مدرسه و شاگرد، ترجمهي مشفق همداني، تهران: انتشارات صفيعليشاه، 1333.2- ديويي، جان، تجربه و آموزش و پرورش، ترجمهي سيداكبر ميرحسيني، تهران: نشر كتاب، 1382.3- شاتو، ژان، مربيان بزرگ، ترجمهي غلام حسين شكوهي، تهران: دانشگاه تهران، 13804- Dewey, John (1938), Experience and education. Usa.5- car, David (3002),Making sense of education,london.Routledge falemr press-6.
منبع:روزنامه اطلاعات تاريخ :4-12-87